در اين پست ميخواهم به دو موضوع بسيار مهم که بسياري از خانوادهها را درگير کرده، اشاره کنم؛ اميد که جوانان پيش از تصميم براي ازدواج با دقت آن را بخوانند و پيش از ازدواج تدبير لازم را در نظر بگيرند.
موضوع اول:
1. ن شاغل در حقيقت دو شغله هستند: يک شغل بيرون از خانه و يک شغل درون خانه؛ ليکن چون مردها خانهداري را شغل حساب نميکنند، گرفتار چالشهاي ذيل ميشوند.
2. شماري از ن شاغل پس از چند سال وقتي از دو شغله بودن خسته ميشوند، خود را ناگزير در برابر سه گزينه ميبينند: الف) مدارا و تحمل که نتيجه آن (در بسياري موارد) شکسته شدن زودرس و کمکاري در هر دو شغل يا يکي از آنها؛ ب) رها کردن شغل بيرون از خانه؛ ج) رها کردن خانهداري.
شرح الف) نتيجه تحمل، کمکاري است که به دليل تعهدات جدي کار بيرون خانه و جذابيت درآمد، به طور طبيعي اين کمکاري به خانه سرايت ميکند و در غالب موارد ضمن کوتاهي در مسائل شويي، در خصوص اداره خانه و آشپزي و فرزندداري - البته به شرطي که اشتغال خانم بر فرزندآوري او تأثير نگذاشته باشد . - بهترين حالت ياري خواستن از ديگران است. سفارش غذاهاي بيروني يا استفاده از کارگر خانم و يا سپردن فرزند به مراکز نگهداري از اطفال و مهد کودکها بهترين حالتهاست و با اين حال آسيبها و چالشهاي هريک از اينها خود جاي بحث و گفتگوي بسيار دارد. در اين حالت، اگر مرد نيز بپذيرد که دو شغله باشد و در خانه نيز مانند بيرون از خانه زحمت بکشد، کمي وضع رو به سامان ميگذارد.
شرح ب) اگر شغل بيرون از خانه به نحوي باشد که سابقه در آن مهم نباشد و با رها کردن موقتي آن، امنيت شغل از بين نرود، و يا نوعي انس بين زن و شغل ايجاد نشده باشد (*) غالباً ن شاغل به ترک شغل رضايت ميدهند و مشکلي ايجاد نميشود به ويژه اگر شوهر از نظر مالي تمکن لازم را داشته باشد؛ اما اگر امنيت شغلي از بين برود و يا سابقه و بازنشستگي دستخوش آسيب شود، خانمي که سالها به استقلال مالي عادت کرده و فصل طراوت جواني را پست سر گذاشته، به رهاکردن شغل اصلي يعني خانهداري نزديکتر است تا شغل بيرون از خانه به ويژه اگر محبت شوهر نتوانسته باشد او را به بند بکشد يا خانم خود مالک مسکني باشد و خلاصه لنگ درآمد شوهر نباشد، در اين گونه موارد بهانه ناسازگاري فراهم ميشود و بهترين حالت براي مرد گذران زندگي با چاشني ناخرسندي و عدم لذت و بعضاً عزت است!
*. نگارنده کسي را ميشناسم که متوّل است و همسرش شاغل. مرد به زن شاغلش پيشنهاد کرده که شغلت را رها کن من همان اندازه که به تو حقوق ميدهند، ماهيانه به کارتت واريز ميکنم و سابقه رفتاري مرد و درآمد سرشار او پشتوانه صداقت او است، ليکن زن به دليل انس با کاري که سالياني داشته، حاضر به ترک آن نيست و مرد نيز از زندگي خود راضي نيست و در محافل گوناگون شنيده شده که از ازدواج مجدد سخن گفته است.
شرح ج) رها کردن خانه داري نيز صورتهاي مختلفي دارد که آخرين درجه آن درخواست طلاق و برهم زدن زندگي است و بهترين حالت براي مرد در اين فرض، طلاق توافقي است که در بسياري موارد نصيب مرد نميشود!
3. مردي که با زن شاغل ازدواج ميکند، از همان اول بايد متوجه سه نکته باشد:
الف) از دست دادن عزّت ويژهاي که حاصل از تأمين زندگي همسر است و اين مسئله در قرآن نيز به صراحت آمده است: «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ . ؛ مردان، سرپرست نند، بخاطر برتريهايى كه خداوند (از نظر نظام اجتماع) براى بعضى نسبت به بعضى ديگر قرار داده است، و بخاطر انفاقهايى كه از اموالشان (در مورد ن) مىكنند».
درصد نگاه و اتّکاي زن به درآمد و دستهاي همسر = اطاعت و همراهي بيشتر او از همسر = زندگي شيرينتر و انعکاس اين همراهي در رفتار همسر
معادله فوق در بسياري از خانوادهها وجود دارد، هرچند برخي از خانمها به دليل ايمان و تهذيب نفس از اين قصه دورند و درآمد نتوانسته آنها را در انجام امور واجب شويي و خانهداري سست کند.
مرحوم والد (حجت الاسلام و المسلمين سيدمحمدعلي جواهري) نکتهاي را در خصوص ن شاغل مطرح ميکرد که بسيار جالب و آموزنده است و البته نميدانم منشأ آن روايي است يا خير. ايشان بر اين باور بود که زن رزق مشخصي دارد، قبل از ازدواج خداي متعال از طريق پدر يا غير او و يا حتي به طور مستقيم به او برساند، اما وقتي ازدواج ميکند خدا رزقش را به درآمد مرد اضافه ميکند و از طريق او برايش ميفرستد. حال اگر زن خود شاغل باشد، رزقش به طور مستقيم به او ميرسد و تفاوت تنها در زحمت بيشتر زن و عزّت کمتر و ناخشنودي بيشتر مرد است.
ب) ريسک در خطر افتادن زندگي در صورت تاب نياوردن همسر شاغل در برابر دو شغل! بنابراين، اگر مردي ميخواهد با زن شاغل ازدواج کند، لازم است تدبيرهاي لازم را براي کمکردن چنين ريسکي در نظر بگيرد.
ج) جا دارد به يک نکته ديگر نيز اشاره شود- هر چند از مسئله اصلي اين پست خارج است- و آن خطر آثار اخلاقي نامطلوب کار بيرون از خانه براي بسياري از ن شاغل است. ناگزيرم اين بند را به دليل دامنهدار بودن آن همينجا رها کنم!
موضوع دوم:
شغل بيرون از خانه با رقابت و استرس همراه است. مرد وقتي به خانه ميآيد مانند کشتيگيري ميماند که از تشک براي استراحت بيرون رفته است. حال اگر زن شاغل و درآمدي داشته باشد، نوعي رقابت بين آنها شکل ميگيرد که براي مرد کشنده است. شماري از مردها که تحمل درآمد بيشتر زن را ندارند و مردآنگي خود را در معرض خطر ميبينند، تفوق و برتري خود را با زورگويي و اخم و تخم جبران ميکنند. در حقيقت ترش رويي آنها حاصل شکست در اين ميدان مبارزه خاموشي است که بين زن و مرد در جريان است و فرصت استراحت نميدهد. در چنين خانوادهاي غالباً فرسودگي زودتر به سراغ هردو و يا يکي از آنها (غالباً مرد اگر درآمد زن بيشتر باشد) ميآيد.
اين مبارزه گاه با درجه و رتبه تشديد ميشود. مثلاً اگر زن زودتر از همسرش از استادياري به دانشياري ارتقا يابد و يا در حالي که مرد يک کارمند معمولي است، زن مديريت بيابد. در اين گونه موارد وضعيت روحي مرد وحشتناک است و البته نگارنده اولاً از خداي متعال مسئلت دارم که براي هيچ مردي چنين اتفاقي نيفتد و ثانياً اگر افتاد، خداي متعال به مرد صبر لازم را بدهد که پاي در مسير خطايي نگذارد که وضع اخروي او را نيز به مخاطره بيفکند.
اين وضع ميتواند بسيار وحشتناکتر هم باشد و آن همکار بودن مرد و زن در موسسهاي است که مديريتش بر عهده کس ديگري باشد. يکي از دوستان نگارنده که خود کارشناس خانواده و معروف است، براي نگارنده نقل کرد که پسرم با عروسم که همرشته او است، در دانشگاه آشنا شد و با او ازدواج کرد. بعد از فارغ التحصيل شدن هر دو در يک مؤسسه مشغول به کار شدند. مدتي گذشت من ديدم بين آنها مشکل ايجاد شده و کار به پادرمياني من کشيد. آخر الامر من تنها راه را در اين ديدم که شيفت کاري پسرم و عروسم يکي نباشد و در خانه نيز از کارشان حرفي نزنند!
مثال فوق يک نمونه زنده از وضع اسفباري است که بر برخي از اين خانوادهها حاکم ميشود و گاه متأسفانه تبعات بسيار بدتري دارد که بهتر است وارد آنها نشويم. يکي از رفقاي ما که با همسرش همکارند، ميگفت من شدهام راننده همسرم و مردم او را بهتر از من ميخواهند و . . متأسفانه مثالهايي از اين دست کم نيست؛ البته منکر اين نيستم که برخي خانوادهها نيز مرد و زن همکار حداقل در ظاهر از اين مشکلات ندارند و الله العالم.
تذکر:
1. اشتغال خانمها به خودي خود اشکالي ندارد و در برخي موارد مفيد و چه بسا ضروري هم باشد، ليکن اين گونه موارد با فرضي که در اين پست لحاظ گرديد، ارتباطي ندارد.
2. در حديث آمده که جهاد زن خوب شوهرداري کردن است، بنابراين جز در موارد خيلي خاص و در مورد برخي ن که فرصت بيان تفصيلي آن نيست، شغل ن اگر موجب کوتاهي در حسن همسرداري شود، خسران محض است.
درباره این سایت